به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، زنگ هشداری که از ۲۳ خرداد و در پی حمله نظامی رژیم صهیونیستی علیه ایران در منطقه نواخته شد، شنوندگان و مخاطبان بسیاری در جهان و به ویژه در منطقه داشت. خاورمیانه و غرب آسیا گرچه در طول تاریخ نقاط عطف بیشماری در شکلدهی به تحولات و تصمیمات داشته اما این حمله و دفاع مشروع ایران از تمامیت ارضی خود تازهترین محور تغییر برخی پارادایمها در منطقه خواهد بود. بررسی رویدادهای خاورمیانه از سپتامبر ۲۰۰۱ تا ژوئن ۲۰۲۵ از یک اصل اساسی حکایت دارد که در همه این تحولات آگاهانه یا ناخواسته به فراموشی سپرده شده است؛ اصل تأمین امنیت و ثبات منطقه با عاملیت کشورها و دولتهای حاضر در این نقطه از جغرافیای زمین. اصلی بدیهی که به دلایل بسیاری چنان ناممکن، غیر منطقی و ناموجه جلوه داده است که سخن گفتن از آن به منزله به خطر انداختن امنیت در منطقه تلقی میشود. واقعیت اما آن است که مجموع رویدادهای رفته بر منطقه موجب دگرگونیهای سیستم امنیت و نوع ارتباطات خارجی دولتها و بازیگران منطقهای و سبب شده است تا کشورها و دولتهای منطقه نگاهی متفاوت به مفهوم امنیت و تأمین آن داشته باشند. درک این نگاه متقاوت و تصمیمگیری بر اساس آن از سوی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین قدرتهای منطقهای در حال شکلگیری است و بخش مهمی از حفظ جایگاه منطقهای و امنیت ملی ایران به شناخت و شکلدهی این نظم جدید وابسته است.
چرا جنگ ۱۲ روزه مهم است؟
تغییر نگاه به جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه، مهمترین دستاور کشورهای حاضر از جنگ ۱۲ روزه رژیم اسرائیل علیه ایران و به نوعی مهر تأیید بر درستی مسیری است که کشورهایی چون عربستان سعودی و مصر در طول چند سال اخیر آن را پیمودهاند. اگر تا پیش از این ایران برای برخی از کشورهای منطقه تهدیدی بالقوه و عامل بیثباتکننده منطقه تعریف میشد و به واسطه این تعریف مبالغ هنگفتی از پترودلارهای خلیجفارس به کارخانههای اسلحهسازی آمریکا روان؛ این تعریف دستکم در سالها، ماهها و هفتههای اخیر با تغییری محسوس روبرو شده است. عربستان سعودی به نیابت از همه کشورهای حاشیه خلیج فارس، نگاه خود به تهران را از رقیبی تهدیدکننده به همسایهای قابل معاشرت تغییر داده است. اینکه آیا چنین تغییری به معنای «شیفت پارادایمی» در دکترین ریاض است یا تاکتیکی برای حراست از آرامش تاسیسات آرامکو، اهمیت چندانی نخواهد داشت زمانی که در عمل تداوم یابد و بدانیم که نگاه تهران هم میتواند متناسب با آن تعریف شده باشد.
در طول ۱۲ روز حمله نظامی اسرائیل علیه ایران، مبنای اقدامات و رایزنیهای مقامات عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه حمایت از ایران و محکومیت تجاوز نظامی بود. موضوعی که به نظر میرسد برای آمریکا و اسرائیل تازهگی داشت. آنها منتظر بودند که عربهای حاشیه خلیج فارس از بمباران تهران ابراز رضایت و حتی حمایت کنند اما بلوغ سیاسی شکل گرفته در منطقه، عکس این تصور را ایجاد کرد و سبب شد که از قطری که پایگاه آمریکایی در خاکش هدف موشکهای ایرانی قرار گرفت تا مصری که روابط دیپلماتیک رسمی با جمهوری اسلامی ایران ندارد؛ همه برای پایان دادن به تجاوز به شیوههای خود اقدام کنند. توقف حملات رژیم اسرائیل به ایران گرچه با توجه به سابقه تلآویو در نقض آتشبسهای بسیاری، ممکن است کوتاه باشد اما در همین بازه عربستان و ترکیه، قطر و مصر تلاشهایی را به منظور تداوم این توقف در دستور کار قرار دادهاند.
ترتیبات امنیتی مدنظر تهران و ریاض
روابط پرتنش و سرد جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از اسفند ۱۴۰۱ در مسیری عقلایی و عادی قرار گرفت. مسیری که به نظر میرسد دو کشور را به سوی طراحی سازوکار نظم و امنیتی پایدار و درونزا هدایت میکند. نخسین نشانههای این هدایت را میتوان در سفر فروردین ماه وزیر دفاع عربستان سعودی به ایران جستوجو کرد. گرچه پیش از این سفر، «فیاض بن حامد الرویلی» رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح عربستان سعودی به ایران سفر و با مقامات تهران گفتوگو کرده بود اما سفر شاهزاده «خالد بن سلمان آل سعود» به دلیل نزدیکی بیشتر به خاندان سعودی اهمیت مضاعف داشت.
خالد بن سلمان در این سفر با رئیس ستادکل نیروهای مسلح، دبیر شورای عالی امنیت ملی و رئیس جمهور دیدار کرد. وزیر دفاع عربستان سپس به دیدار مقام معظم رهبری رفت و پیام پادشاه عربستان را تقدیم ایشان کرد.رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار تاکید کردند: اعتقاد ما این است که ارتباط میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان برای هر دو کشور مفید خواهد بود و دو کشور میتوانند تکمیل کننده یکدیگر باشند.
در این دیدار فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح ایران از آمادگی نیروهای تهران را برای ارتقای روابط نظامی بین دو کشور خبر داد و وزیر دفاع سعودی نیز از پیشنهاد ارتقای سطح همکاریهای نیروهای مسلح دو کشور استقبال کرد. هدف ریاض از فرستادن خالد بن سلمان بازگشایی مسیر دیپلماسی دفاعی بود که میتوانست در قالب مشارکت در رزمایشهای نظامی خود را نشان دهد.
روزنامه الریاض عربستان در آن مقطع با اشاره به سفر شاهزاده خالد بن سلمان به ایران نوشت: این سفر زمینه سازی گشایش در پرونده های گوناگون از جمله اقتصادی و سیاسی و البته امنیتی شده است. این سفر همچنین تحکیم روابط میان ریاض و تهران و حرکت آن به سمت مسیرهای دیگری به ویژه امنیتی و فعال سازی توافق های سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۱ بین دو کشور را به همراه داشته است که توافق اولی امنیت اقتصادی مشترک میان ریاض و تهران و دومی همکاری امنیتی را منجر شده است».
ایران و عربستان فروردین ۱۳۸۰ ( ۱۸ آوریل ۲۰۰۱) توافقنامه امنیتی در زمینههای مختلف امضا کردند که در آن مراسم امیر «نایف بن عبدالعزیز» وزیر کشور وقت عربستان امنیت عربستان را امنیت ایران و امنیت ایران را امنیت عربستان توصیف کرد.
از آن تاریخ تاکنون سیر شتابان تحولات نحوه اجرایی شدن این سازوکار را به تأخیر انداخت اما طرح مجدد آن در دیدار «سیدعباس عراقچی» وزیر امور خارجه با شاهزاده بنخالد نشان میدهد که چنین افزایش سطحی در همکاریهای دو کشور خواست مشترک تهران و ریاض است. در این دیدار ضمن بررسی روند رو به رشد روابط دوجانبه، در مورد آخرین وضعیت امنیت منطقه متعاقب تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران بحث و تبادل نظر شد. وزیر امور خارجه با ابراز خوشوقتی از استمرار رایزنیهای مفید دو کشور در حوزههای امنیتی و دفاعی، سفر اخیر امیر خالد به تهران را در پیشبرد همکاریهای دو کشور در راستای تقویت امنیت و ثبات در منطقه بسیار مهم و موثر دانست.
وزیر امور خارجه حملات رژیم صهیونیستی علیه ایران را نتیجه بیکیفرمانی رژیم اشغالگر در جنایات ارتکابی علیه مردم فلسطین و تجاوزهای مستمر آن علیه دیگر کشورهای منطقه دانست و تاکید کرد کشورهای منطقه باید با در نظر داشتن تبعات بسیار خطرناک ناشی از توسعهطلبی و سیطرهجویی رژیم صهیونیستی، تلاش مضاعفی برای تقویت سازوکارهای امنیت درونزا در سطح منطقه به کار گیرند.
ایران و عربستان آبانماه سال گذشته و پس از سفر عراقچی به عربستان و دیدار با مقامات این کشور، مانور نظامی مشترکی در دریای عمان برگزار کردند که نشاندهنده فصل جدیدی از همراهی دفاعی و امنیتی در منطقه بود و به نظر میرسد مجموع تحولات این رزمایشهای مشترک را به ضرورتی در آینده روابط نظامی دو کشور تبدیل خواهد کرد تا رهگذر این اولویتبندی سازوکار و نمونهای از امنیت جمعی منطقهای ایجاد شده و به الگویی برای دیگر کشورهای منطقه تبدیل شود.
درک مشترک از اصلی مهم
مرکز تحقیقات استیمسون در مارس ۲۰۲۴ ( ۹ فروردین ۱۴۰۳) در گزارشی بخشهایی از سند چشمانداز شورای همکاری خلیج فارس برای امنیت منطقه را منتشر کرد که براساس آن همزیستی مسالمت آمیز و همکاری با تهران برای تحقق اهداف چشم انداز ضروری است و اعضای شورای همکاری خلیج فارس متوجه هستند که هیچ یک از پروژه های عظیمی که در نظر دارند در پرتو رویارویی نظامی با ایران غیرممکن است.
استناد به این سند منتشر شده وقتی رویکرد کشورهای منطقه در هفتههای اخیر مورد بررسی قرار گیرد؛ منطقیتر به نظر میرسد و نشان میدهد درک مشترکی از اصل ثبات در خاورمیانه و غرب آسیا به وجود آمده است که مهمترین بخش آن پیوستگی امنیت در منطقه و باور به این مهم است که دومینوی بیثباتی و جنگ اگر از تهران آغاز شود در همه پایتختهای منطقه تداوم خواهد داشت و یکبه یک همه بسترهای امنیت را فرو خواهد ریخت. عبور گلایهآمیز قطر از پاسخ موشکی ایران به حمله آمریکا در خاک دوحه نیز در راستای این درک قابل تحلیل است.
واشنگتن پست در گزارشی که ۲۸ ژوئن ۲۰۲۵، از این حمله منتشر کرده، اذعان داشته است که کشورهای حاشیه خلیج فارس، هرچند حمله را محکوم کردند، اما همچنان به حفظ گفتوگو با تهران متعهد ماندهاند. این تغییر نگرش حاکی از بازتعریف نقش ایران در منطقه و کاهش اعتماد به سیاستهای نظامی اسرائیل و آمریکا است.
تفاهم شکلگرفته جدید، طرح قدیمی و همیشگی ایران برای پایان دادن به حضور قدرتهای فرامنطقهای و به دست گرفتن امنیت منطقه از سوی کشورهای منطقه است. رویکردی که عراقچی پیش از آغاز تجاوز نظامی اسرائیل علیه ایران در اردیبهشت ماه سال جاری به آن پرداخته و نوشته است: « برای ترسیم مسیری نو، منطقه باید از رویکردهای فرسوده و پیشفرضهای وارداتی که دیگر بازتابدهنده آرمانهای مردمش نیستند، عبور کند. نظم پایدار منطقهای باید از درون بجوشد و مبتنی بر شناسایی متقابل، گفتوگوی فراگیر و مسئولیتپذیری مشترک شکل بگیرد. این دگرگونی نه صرفاً آرمان گرایانه، بلکه ضرورتی سیاسی و اجتماعی است. واقعیت چه در غرب آسیا و چه در دیگر نقاط جهان امری ایستا نیست، بلکه از دل کنشگری، اجماع و آیندهنگری ساخته میشود».
بخش مهمی از فرآیند طی شده برای رسیدن به این درک مشترک محصول نگاه توسعهمحوری است که بسیاری از کشورهای منطقه برای سرزمین خود در نظر گرفته و حجم بزرگی از سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی را شکل دادهاند. حفظ و افزایش و نتیجهبخشی این سرمایهگذاری در مسیر توسعه نیازمند بستری از آرامش و امنیت است و هیچ تفکر سلیمی نمیتواند منکر جدایی ناپذیری و غیرقابل تفکیک بودن امنیت و توسعه شود.
رسیدن به این درک مشترک به هر دلیل و با هر انگیزهای روی داده باشد در مقطع کنونی میتواند انگیزههای رژیم اسرائیل و آمریکا را برای تداوم جنگ کاهش دهد و تداوم آن میتواند در بلندمدت منطقه را به ثباتی که هرگز تجربه نکرده رساند.
Saturday, 12 July , 2025